فصل یازدهم

مجموعه: کتاب های متوسط / کتاب: شازده کوچولو / فصل 11

کتاب های متوسط

42 کتاب | 625 فصل

فصل یازدهم

توضیح مختصر

در سیارک بعدی مرد خودپسندی را دید که همیشه در انتظار ستایشگری بود که او را تحسین کند.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

فصل یازدهم

در دومین سیاره یک مرد خودپسند ساکن بود.

اون وقتی که شازده کوچولو رو از دور دید داد زد: وای یک ستایش کننده داره میاد. همه مردم برای آدمهای خودپسند، ستایش کننده هستن.

شازده کوچولو گفت سلام. شما چه کلاه بامزه ای پوشیدید.

مرد مغرور جواب داد این برای جواب دادن به استقبالهای ستایشگران هست. متاسفانه هیچ کس تا حالا به اینجا نیومده.

شازده کوچولو که نفهمید مرد خودپسند، درباره چی صحبت میکنه گفت: اون چیه؟

مرد مغرور گفت کف بزن.شازده کوچولو کف زد و مرد خودپسند، کلاهش رو با فروتنی، به نشانه تشکر برداشت.

شازده کوچولو با خودش گفت این حتا از دیدن اون پادشاه هم جالبتره. و به دست زدن ادامه داد. مرد خودپسند هم مدام کلاهش رو به نشانه تشکر برمیداشت.

بعد از حدود پنج دقیقه، شازده کوچولو از یکنواختی بازی خسته شد. و پرسید: چی باعث میشه که کلاه از سرت بیفته؟

مرد خودپسند حرفشو نشنید. آدمای خودپسند هیچوقت چیزی رو جز تشویق و تحسین، نمیشنون.

از شازده کوچولو پرسید: واقعاً از ته دل، فکر میکنی من خیلی تعریفی ام؟

تعریفی بودن یعنی چی؟

تعریف کردن یعنی تو بپذیری، اعتراف، کنی که من خوش قیافه ترین، خوش لباسترین، ثروتمند ترین و باهوش ترین مرد این سیاره هستم.

ولی تو که تنها آدم روی سیاره هستی.

آره ولی تو بهم لطف کن و همیشه تشویقم کن.

شازده کوچولو در حالی که کمی شانه شو بالا مینداخت گفت: من ازت تعریف میکنم ولی چی توی تشویق کردن من هست که این قدر بهش علاقه داری. و راهش رو گرفت و رفت.

با خودش گفت که واقعاً این بزرگترا خیلی عجیبن و به سفرش ادامه داد.

متن انگلیسی فصل

Chapter eleven

The second planet was inhabited by a very vain man.

Ah, A visit from an admirer; he exclaimed when he caught sight of the little prince, still at some distance. To vain men, other people are admirers.

“Hello,” said the little prince. “That’s a funny hat you’re wearing.”

“It’s for answering acclamations,” the very vain man replied. “Unfortunately, no one ever comes this way.”

“Is that so” said the little prince, who did not understand what the vain man was talking about.

“Clap your hands,” directed the man.The little prince clapped his hands, and the vain man tipped his hat in modest acknowledgment.

“This is more entertaining than the visit to the king,” the little prince said to himself. And he continued clapping. The very vain man continued tipping his hat in acknowledgment.

After five minutes of this exercise, the little prince tired of the game’s monotony. “And what would make the hat fall off” he asked.

But the vain man did not hear him. Vain men never hear anything but praise.

“Do you really admire me a great deal” he asked the little prince.

“What does that mean -admire?”

To admire means to acknowledge that I am the handsomest, the best-dressed, the richest, and the most intelligent man on the planet.

“But you’re the only man on your planet!”

Do me this favor; Admire me all the same.

“I admire you,” said the little prince, with a little shrug of his shoulders, “but what is there about my admiration that interests you so much?” And the little prince went on his way.

“Grown-ups are certainly very strange,” he said to himself as he continued on his journey.

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.