یک تماس نزدیک

مجموعه: کتاب های ساده / کتاب: پرتاب بلند / فصل 10

کتاب های ساده

97 کتاب | 1049 فصل

یک تماس نزدیک

توضیح مختصر

اریک، پت و کایلی با پسرها درگیر میشن.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

فصل دهم

یک تماس نزدیک

“تونی، تونی، حالت خوبه؟”تریش در حالی که تونی رو تکون میده، تکرار میکنه.

تونی اول واکنش نشون نمیده. بعد به آرومی سرش رو بلند میکنه. “تریش؟ چه … . چه اتفاقی افتاده؟”

استیسی میگه: “به چراغ راهنمایی خوردیم. حالت خوبه؟”

تونی میگه: “ترمز! ترمز کار نمیکنه … . عجیبه. آه، ماشین مامانمو ببین! داغون شده!”

“حالا نگران این نباش، تونی. بیا ماشین رو بذاریم اینجا و تاکسی صدا کنیم. همه باید بریم خونه و استراحت کنیم.”

تونی آروم میگه: “کیپر گفته بود نفر بعدی منم. این وضعیت واقعاً داره خطرناک میشه. میترسم.”

استیسی میگه: “حالا به این فکر نکن. فقط بیاید بریم خونه.”

روز بعد، تونی، ریکی و استیسی بعد از ناهار میرن خونه‌ی تریش. تریش سر کامپیوتر نشسته. یک نام کاربری جدید تایپ میکنه و شروع به نوشتن پیغام برای اریک کاپلین میکنه.

به: caper@whosemail.com

از: coolguy@whosemail.com

موضوع: تغییر نام کاربری

اریک،

پی هستم. نام کاربری جدیدی دارم. قدیمی دیگه امن نیست. باید خیلی مراقب باشیم. هیچ کس نباید بتونه ما رو به تصادف ربط بده.

سی و آ هیچ کاری نمی‌کنن. خیلی میترسن فکر می‌کنم آمادن از تیم خارج بشن. ولی باید ردمون رو گم کنیم. بیا فردا بعد از مدرسه حرف بزنیم.

پسر خونسرد.

تریش میگه: “بفرمایید. حالا بذارید ببینیم اریک یا کیپر جواب میده یا نه و بهمون مدرک کتبی میده!”

ایمیل رو میفرسته. دوستان میرن قهوه درست کنن. وقتی برمی‌گردن جواب اومده. نوشته: به: coolguy@whosemail.com

از: caper@whosemail.com

موضوع: تغییر نام کاربری

پسر خونسرد،

اندرسون و کاروسو چیزی نمیدونن. هیچکس نمیتونه ما رو به تصادف ربط بده. دیگه نگران نباش. هیچکس نمیتونه با ما کاری بکنه. فردا می‌بینمت.

کیپر

تریش داد میزنه: “خودشه! گیرشون آوردیم!” از پیغام پرینت میگیره و میذاره تو کیف مدرسه‌اش. “فردا بعد از ظهر میتونیم بریم و آقای استاکتون رو ببینیم و هر چیزی که میدونیم رو بهش بگیم.”

ریکی میگه: “ولی هنوز دقیقاً نمی‌دونیم اریک و پت چیکار کردن یا کی بهشون کمک کرده.”

استیسی میگه: “حق با توئه ولی آقای استاکتون میتونه تحقیق بکنه.”

“دیگه دردسر نمی‌خوایم.”

صبح روز بعد، تونی و ریکی در اتاق کامپیوتر مدرسه هستن و روی مسئله‌ی ریاضی کار میکنن. یک‌مرتبه، پت، کایلی و اریک میان تو اتاق. در رو می‌بندن و کایلی یه صندلی میذاره پشت در تا کسی نیاد تو. تونی نگرانه.

میپرسه: “چی میخوای، پت؟”

اریک به تندی میگه: “تکون نخور، کاروسو بشین. حالا!”

پت میگه: “شما دو تا فکر می‌کنید واقعاً باهوشید، آره؟ از کاراتون خبر داریم.”

ریکی با کله‌شقی جواب میده: “نمیدونم درباره‌ی چی حرف میزنی.”

اریک با پوزخند میگه: “حالا، اندرسون، این حرف برای پسرکی مثل تو زیاد صادقانه نیست.”

پت اضافه می‌کنه: “آره، پسرکی که همیشه شاگر اول کلاسه و برای ورود به تیم چاپلوسی مربی برگمن رو میکنه!”

اریک پرینت ایمیلشون با نام کاربری جعلی رو نشونشون میده.

“وقتی دیروز این ایمیل به دستم رسید کایلی خونه‌ی من بود. رفت با پت بیلیارد بازی کنه. از پت درباره اسم کاربری جدیدش سؤال کرد ولی اون چیزی نمیدونست.”

تونی و ریکی چیزی نمیگن. می‌ترسن.

“به گمونم حالا می‌خوای بری به استاکتون پیر فضولی بکنی، آره، اندرسون؟ خوب، حالا یه درس بهت میدیم. باید بفهمی ما شوخی نداریم.”

ریکی بلند میشه، ولی اریک میاد جلو و ریکی رو هل میده و میندازه زمین. خیلی عصبانیه. ریکی سعی میکنه بلند شه و اریک دوباره هلش میده.

موی ریکی رو میکشه و دستش رو بلند میکنه تا بهش مشت بزنه.

“از تیم بسکتبال بیا بیرون، اندرسون. درستت می‌کنم!”

تونی سعی میکنه دست اریک رو بگیره، ولی کایلی و پت نگهش می‌دارن.

داد میزنه: “اریک، این کار رو نکن! این راهش نیست. بیشتر از این دردسر درست نکن.”

اریک داد میزنه: “خفه شو، کاروسو تو نفر بعدی هستی!”

متن انگلیسی فصل

CHAPTER ten

A Close Call

“Tony, Tony, are you all right?” repeats Trish, shaking him.

At first Tony doesn’t react. Then, slowly, he lifts his head. “Trish? What. what happened?”

“We hit the traffic lights,” says Stacy. “Are you okay?”

“The brakes” says Tony. “The brakes don’t work. it’s strange. Oh, look at my mom’s car! It’s a wreck!’’

“Don’t worry about that now, Tony. Let’s leave the car here and call a taxi. We all need to go home and rest.”

“Caper said I was next,” says Tony, slowly. “This situation is getting really dangerous. I’m scared.”

“Don’t think about it now,” says Stacy. “Let’s just go home.”

The next day Tony, Ricki and Stacy arrive at Trish’s house after lunch. Trish is sitting at the computer. She types a new user name and starts writing the message to Eric Caplin.

To: caper@whosemail.com

From: coolguy@whosemail.com

Subject: Change of user name

Eric,

It’s P. I have a new user name. the old one wasn’t safe anymore. We must be very careful. No one must be able to connect us to the accidents.

C and A aren’t going to do anything. they’re too scared, they’re ready to quit the team I think. but we need to cover our tracks. Let’s talk tomorrow after school.

Cool Guy.

“There,” says Trish. “Now let’s see if Eric, or ‘Caper,’ replies and gives us some written proof.”

She sends the e-mail. The friends go to make some coffee. When they come back there is a reply to their message. It says: To: coolguy@whosemail.com

From: caper@whosemail.com

Subject: Change of user name

Cool Guy,

Anderson and Caruso don’t know anything. No one can connect the accidents to us. Quit worrying. no one can touch us. See you tomorrow.

Caper

“That’s it” shouts Trish. “We’ve got them!” She prints the message and puts it in her school hag. “Tomorrow afternoon we can go and see Mr Stockton and tell him everything we know.”

“But we still don’t know exactly what Eric and Pat did, or who helped them,” says Ricki.

“You’re right, but Mr Stockton can investigate that,” says Stacy.

“We don’t want any more trouble.”

The next morning Tony and Ricki are in the computer room at school working on a math’s problem. Suddenly Pat, Kyle and Eric come into the room. They close the door and Kyle puts a chair in front of it so no one can come in. Tony is nervous.

“What do you want, Pat” he asks.

“Don’t move, Caruso” says Eric sharply “Sit down. Now!”

“You think you’re really smart, you two, don’t you? Well, we’re on to you,” says Pat.

“I don’t know what you’re talking about,” replies Ricki, defiantly.

“Now, Anderson, that’s not very honest for a good little boy scout like you,” sneers Eric.

“Yeah, a boy that’s always top of the class and sucks up to Coach Bergman to get on the team” adds Pat.

Eric shows them a print-out of their e-mail with the false user name.

“Kyle was at my house yesterday when I got this. He went to play billiards with Pat. He asked Pat about his new user name, but Pat didn’t know anything.”

Tony and Ricki say nothing. They feel scared.

“I suppose now you want to go blab to old Stockton, eh, Anderson? Well, we’re going to teach you a lesson. You have to understand we mean business.”

Ricki stands up but Eric steps forward and pushes him to the ground. He’s very angry. Ricki tries to get up but Eric pushes him again.

He pulls Ricki’s hair and lifts his arm to punch him.

“Get off the basketball team, Anderson. I’m going to fix you!”

Tony tries to catch Eric’s arm, but Kyle and Pat hold him back.

“Eric, don’t” he shouts. “That’s not the way. Don’t make any more trouble.”

“Shut up, Caruso, you’re next” shouts Eric.

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.