لاکاریوتا مارگاریتا رو می‌خونه

مجموعه: کتاب های خیلی ساده / کتاب: شبح اپرا / فصل 6

کتاب های خیلی ساده

179 کتاب | 986 فصل

لاکاریوتا مارگاریتا رو می‌خونه

توضیح مختصر

روح عصبانی چلچراغ سالن اپرا رو می‌ندازه رو مردم.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

فصل ششم

لاکاریوتا مارگاریتا رو می‌خونه

صبح روز جمعه لاکاریوتا صبحانه‌اش رو در تخت خورد. قهوه‌‌اش رو خورد و نامه‌های صبحگاهیش رو باز کرد. یه نامه اسم نداشت. خیلی کوتاه بود.

تو بیماری. نمیتونی امشب مارگاریتا رو بخونی. خونه بمون و به سالن اپرا نرو. ممکنه اتفاقاتی بیفته. میخوای صدات رو برای همیشه از دست بدی؟

لاکارلوتا خیلی خیلی عصبانی شد. از تختش بلافاصله بیرون اومد و صبحانه‌اش رو تموم نکرد.

با خودش فکر کرد: “از طرف دوستان کریسشن دای هست. میخوان اون دوباره امشب آواز بخونه. اون دختره دای از این کارش خیلی پشیمون میشه. من، لاکارلوتا، بهترین خواننده‌ی اپرای پاریس هستم. و امشب هیچی جلوی من رو از خوندن مارگاریتا نمیگیره!”

ساعت ۶ اون شب، رقاص‌ها همه در اتاق پرو بودن. حرف زدن و خندیدن و لباس‌های سرخ و مشکی‌شون رو برای فاوست پوشیدن. ولی مگ گیری خیلی آروم و ساکت بود.

آنی سورلّی پرسید: “چی شده، مگ؟”

مگ گفت: “به خاطر روح اپراست. مادرم میگه عصبانیه. میترسه امشب اتفاقی بیفته.”

دختر مو مشکی گفت: “آه، په. کی از یه روح پیر میترسه؟”

یک ساعت بعد، موسیو آرماند و موسیو فرمین رفتن تو اتاقک شماره ۵ و نشستن. اونا از ارواح نمی‌ترسیدن. البته که نمی‌ترسیدن. هیچ روحی در سالن اپرا وجود نداشت.

بعد موسیو آرماند چند تا گل روی زمین کنار در اتاقک دید. آروم گفت: “فرمین، تو این گل‌ها رو گذاشتی اینجا؟”

موسیو فرمین نگاه کرد. اون هم آروم گفت: “نه، من نذاشتم. تو گذاشتی؟”

“البته که نه، احمق جون! ساکت باش، موسیقی داره شروع میشه.”

لاکولوتا یک ساعت اول نخوند. هیچ صدای عجیبی از اتاقک شماره ۵ نمیومد، و دو تا مدیر حالشون بهتر شد. بعد لاکارلوتا اومد روی صحنه و موسیو فرمین به موسیو آرماند نگاه کرد.

به آرومی پرسید: “تو هم صدایی شنیدی؟”

موسیو آرماند گفت: “نه،” ولی دو بار پشت سرش رو نگاه کرد، و بعد سه بار و یهو احساس سرما کرد.

لا کارلوتا خوند خوند و هیچ اتفاقی نیفتاد. بعد یک آهنگ عاشقانه‌ی زیبا رو شروع کرد.

عشق من شروع میشه- قووور!

همه خیره شدن. چه اتفاقی برای صدای لاکارلوتا افتاده بود؟ اون صدای عجیبِ قووور چی بود؟

لاکارلوتا آواز رو قطع کرد و دوباره شروع کرد.

عشق من شروع میشه- قووور!

نمیتونم فراموش کنم- قووور!

صدای وزغ بود. آدم‌ها شروع به حرف زدن و خندیدن کردن. موسیو فرمین سرش رو گذاشت لای دست‌هاش. بعد دست موسیو آرماند رو روی بازوش حس کرد. صدایی تو اتاقک بود. صدای مردی که می‌خندید!

کارلوتای بیچاره بارها و بارها امتحان کرد.

نمیتونم فراموش کنم- قووور!

بعد مدیران دوباره صدا رو پشت سرشون، روبروشون، و همه جا شنیدن. “امشب آواز خوندن لاکورلوتا چلچراغ رو می‌ندازه پایین!”

مدیرها به بالای سالن اپرا نگاه کردن. رنگ صورتشون پرید. چلچراغ مشهور با هزاران چراغش از طنابش پاره شد و افتاد روی مردمی که پایین بودن.

شب وحشتناکی برای سالن اپرای پاریس بود. یک زن توسط چلچراغ کشته شد و آدم‌های زیادی زخمی شدن. سالن اپرا تا دو هفته بسته موند. و لاکارلوتا دیگه هیچ وقت آواز نخوند.

متن انگلیسی فصل

CHAPTER SIX

La Cariotta sings Margarita

On Friday morning La Cariotta had her breakfast in bed. She drank her coffee and opened her morning letters. One letter had no name on it. It was very short.

You are ill. You cannot sing Margarita tonight. Stay at home and don’t go to the Opera House. Accidents can happen. Do you want to lose your voice - for ever?

La Carlotta was very, very angry. She got out of bed at once and did not finish her breakfast.

‘This is from Christine Daae’s friends,’ she thought. ‘They want her to sing again tonight. That Daae girl is going to be sorry for this! I, La Carlotta, I am the best opera singer in Paris. And nothing is going to stop me singing Margarita tonight!’

At six o’clock that evening the dancers were in their dressing- room. They talked and laughed and put on their red and black dresses for Faust. But Meg Giry was very quiet.

‘What’s the matter, Meg,’ Annie Sorelli asked.

‘It’s the Opera ghost,’ Meg said. ‘My mother says he’s angry. She’s afraid that something’s going to happen tonight.’

‘Oh, pooh,’ the girl with black hair said. ‘Who’s afraid of an old ghost?’

An hour later Monsieur Armand and Monsieur Firmin went into Box 5 and sat down. They were not afraid of ghosts. Of course not. There were no ghosts in the Opera House.

Then Monsieur Armand saw some flowers on the floor by the door of the box. ‘Firmin,’ he whispered, ‘did you put those flowers there?’

Monsieur Firmin looked. ‘No, I didn’t,’ he whispered back. ‘Did you?’

‘Of course not, you fool! Shh, the music’s beginning.’

La Carlotta did not sing for the first hour. There were no strange voices in Box 5, and the two directors began to feel happier. Then La Carlotta came out onto the stage, and Monsieur Firmin looked at Monsieur Armand.

‘Did you hear a voice just then,’ he asked quietly.

‘No,’ Monsieur Armand said, but he looked behind him twice, then three times, and suddenly felt cold.

La Carlotta sang and sang, and nothing happened. Then she began a beautiful love song.

‘My love begins to - Co-ack!’

Everybody stared. What was the matter with Carlotta’s voice? What was that strange noise - Co-ack?

Carlotta stopped and began the song again.

‘My love begins to - Co-ack!

I cannot forget my - Co-ack!’

It was the noise of a toad! People began to talk and laugh. Monsieur Firmin put his head in his hands. Then he felt Monsieur Armand’s hand on his arm. There was a voice in the box with them! A man’s voice, laughing!

Poor Carlotta tried again, and again.

‘I cannot forget my - Co-ack!’

Then the two directors heard the voice again, behind them, in front of them, everywhere. ‘Her singing tonight is going to bring down the chandelier!’

The two directors looked up at the top of the Opera House. Their faces were white. The famous chandelier, with its thousand lights, broke away from its ropes and crashed down on to the people below.

That was a terrible night for the Paris Opera House. One woman was killed by the chandelier, and many people were hurt. The Opera House closed for two weeks. And La Carlotta never sang again.

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.