رقاصان

مجموعه: کتاب های خیلی ساده / کتاب: شبح اپرا / فصل 1

کتاب های خیلی ساده

179 کتاب | 986 فصل

رقاصان

توضیح مختصر

رقاص‌ها باور دارن روحی در سالن اپرا وجود داره که جوزف رو کشته.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

فصل اول

رقاصان

آنی سورِلّی با صورت سفید دوید توی اتاق پرو “زود باشید - زود باشید - در رو ببندید، خودشه!”

یکی از دخترها دوید و در رو بست، بعد همه به طرف آنی سورلّی برگشتن.

داد زدن: “کی؟ کجا؟ چی شده؟”

آنی گفت: “روحه! تو راهرو. دیدمش. از توی دیوار جلوی من رد شد. و – صورتش رو دیدم!”

بیشتر دخترها به غیر از یکیشون- یک دختر قدبلند با موهای مشکی که خندید- ترسیده بودن.

گفت: “په! همه میگن روح اپرا رو می‌بینن، ولی در حقیقت هیچ روحی وجود نداره. یه سایه روی دیوار دیدی.” ولی در رو باز نکرد یا توی راهرو رو نگاه نکرد.

دختر دوم گفت: “بیشتر آدم‌ها می‌بیننش. جوزف بوکِت دو روز قبل دیدش. یادت‌ نمیاد؟”

بعد همه‌ی دخترها هم زمان شروع به حرف زدن کردن.

“جوزف میگه روح قد بلنده و یک کت مهمونی مشکی میپوشه.”

“صورت یه مُرده رو داره، صورتش زرده و دماغ نداره–”

“… و چشم هم نداره - به جای چشم حفره‌های مشکی داره!”

بعد مگ گیری کوچیک اولین بار حرف زد. “دربارش حرف نزنید. خوشش نمیاد. مادرم بهم گفته.”

دختر مو مشکی گفت: “مادرت؟ مادرت چی درباره روح میدونه؟”

“اون میگه جوزف بوکت یه احمقه. روح دوست نداره آدم‌ها دربارش حرف بزنن و جوزف بوکت یه روز از کارش خیلی خیلی پشیمون میشه.”

دخترها با هم داد زدن: “ولی مامانت چی میدونه؟ بگو، بگو!”

مگ گفت: “آه، عزیزم. ولی لطفاً یک کلمه هم به هیچکس نگید. میدونید، مادرم دربان چند تا اتاقک تو سالن اپراست. خب، اتاقک ۵ مال روحه! از تو اون اتاقک اپراها رو تماشا میکنه و بعضی وقت‌ها برای مادرم گل میذاره!”

“روح اتاقک داره! و توش گل میذاره!”

“آه، مگ، مادرت داره برات قصه تعریف می‌کنه! یه روح چطور میتونه اتاقک داشته باشه؟”

مگ گفت: “حقیقت داره، حقیقت داره، دارم بهتون میگم! هیچ‌کس برای اتاقک ۵ بلیط نمیخره، و روح همیشه شب‌های اپرا میاد اونجا.”

“پس یه نفر میاد اونجا؟”

“چرا روحی نمیاد، کسی اونجا نیست.”

رقاص‌ها به مگ نگاه کردن. یکی از اونا پرسید: “ولی مادرت از کجا میدونه؟”

“هیچ مردی با کت مجلسی مشکی و صورت زرد وجود نداره. همش اشتباهه. مادرم هیچ وقت روح رو در اتاقک شماره ۵ نمی‌بینه، ولی صداش رو میشنوه. اون باهاش حرف می‌زنه، ولی کسی اونجا نیست! و دوست نداره آدم‌ها دربارش حرف بزنن!”

ولی رقاص‌‌ها اونشب نتونستن حرف زدن در مورد روح اپرا رو بس کنن. اونا قبل از اپرا، در طول اپرا و بعد از اون حرف زدن. ولی خیلی آروم حرف می‌زدن و قبل از اینکه چیزی بگن، پشت سرشون رو نگاه می‌کردن.

وقتی اپرا تموم شد، دخترها برگشتن اتاق پرو. یهو صدای کسی رو در راهرو شنیدن و مادام گیری، مادر مگ، دوید تو اتاق. یه خانم چاق و مهربون با صورتی قرمز و خوشحال بود. ولی امشب صورتش سفید شده بود.

داد زد: “آه، دخترها! جوزف بوکت مرده! می‌دونید که اون پایین در طبقه چهارم زیر صحنه کار می‌کرد. کارگران دیگه‌ی صحنه‌ جسدش رو یک ساعت قبل با یه طناب دور گردنش پیدا کردن.”

مگ گیری داد زد: “کار روحه! روح اونو کشته!”

متن انگلیسی فصل

CHAPTER ONE

The dancers

‘Quick - Quick - Close the door, It’s him,’ Annie Sorelli ran into the dressing-room, her face white.

One of the girls ran and closed the door, and then they all turned to Annie Sorelli.

‘Who? Where? What’s the matter,’ they cried.

‘It’s the ghost,’ Annie said. ‘In the passage. I saw him. He came through the wall in front of me! And– and I saw his face!’

Most of the girls were afraid, but one of them, a tall girl with black hair, laughed.

‘Pooh,’ she said. ‘Everybody says they see the Opera ghost, but there isn’t really a ghost. You saw a shadow on the wall.’ But she did not open the door, or look into the passage.

‘Lots of people see him,’ a second girl said. ‘Joseph Buquet saw him two days ago. Don’t you remember?’

Then all the girls began to talk at once.

‘Joseph says the ghost is tall and he wears a black evening coat.’

‘He has the head of a dead man, with a yellow face and no nose–’

’– And no eyes - only black holes!’

Then little Meg Giry spoke for the first time. ‘Don’t talk about him. He doesn’t like it. My mother told me.’

‘Your mother,’ the girl with black hair said. ‘What does your mother know about the ghost?’

‘She says that Joseph Buquet is a fool. The ghost doesn’t like people talking about him, and one day Joseph Buquet is going to be sorry, very sorry.’

‘But what does your mother know? Tell us, tell us,’ all the girls cried.

‘Oh dear,’ said Meg. ‘But please don’t say a word to anyone. You know my mother is the doorkeeper for some of the boxes in the Opera House. Well, Box 5 is the ghost’s box! He watches the operas from that box, and sometimes he leaves flowers for my mother!’

‘The ghost has a box! And leaves flowers in it!’

‘Oh, Meg, your mother’s telling you stories! How can the ghost have a box?’

‘It’s true, it’s true, I tell you,’ Meg said. ‘Nobody buys tickets for Box 5, but the ghost always comes to it on opera nights.’

‘So somebody does come there?’

‘Why, no the ghost comes, but there is nobody there.’

The dancers looked at Meg. ‘But how does your mother know,’ one of them asked.

‘There’s no man in a black evening coat, with a yellow face. That’s all wrong. My mother never sees the ghost in Box 5, but she hears him! He talks to her, but there is nobody there! And he doesn’t like people talking about him!’

But that evening the dancers could not stop talking about the Opera ghost. They talked before the opera, all through the opera, and after the opera. But they talked very quietly, and they looked behind them before they spoke.

When the opera finished, the girls went back to their dressing-room. Suddenly, they heard somebody in the passage, and Madame Giry, Meg’s mother, ran into the room. She was a fat, motherly woman, with a red, happy face. But tonight her face was white.

‘Oh girls,’ she cried. ‘Joseph Buquet is dead! You know he works a long way down, on the fourth floor under the stage. The other stage workers found his dead body there an hour ago - with a rope around his neck!’

‘It’s the ghost,’ cried Meg Giry. ‘The ghost killed him!’

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.