بدترین آدم ربایی

مجموعه: کتاب های متوسط / کتاب: شکست های قهرمانانه / فصل 39

کتاب های متوسط

42 کتاب | 625 فصل

بدترین آدم ربایی

توضیح مختصر

مردی که در دزدیدن دوست دخترش موفق نشد.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

ناموفق‌ترین آدمربایی

در آگوست سال 1972 آقای دارسون ییلماز از دامالی در دریای سیاه عاشق دختر همسایه‌اش بود اما دختر نمی‌خواست با او ازدواج کند. بنابراین او تصمیم گرفت دختر را بدزدد. بلافاصله بعد از نیمه شب ییلماز شجاع با نردبانی وارد باغ دختر شد. وقتی به اتاق دختر رفت، کتش را روی سر دختر انداخت و او را به سمت ماشین برد. در حالی که این کار را می‌کرد، کلمات عاشقانه را به آرامی به سمت انتهای کت که احتمالاً نزدیک گوش او بود، زمزمه می‌کرد.

آنها در دل شب رانندگی کردند، با شادی در قلب‌شان و ستاره‌ها در آسمان. اما وقتی کت را باز کرد و لب‌هایش را برای بوسیدن جلو آورد، با کمال تعجب دید که مادربزرگ 91 ساله دختر است.

پیرزن از هر چه محکم زدن او خوشحال شد.

متن انگلیسی فصل

The Most Unsuccessful Kidnap

In August 1972 Mr Darsun Yilmaz of Damali on the Black Sea was in love with his neighbour’s daughter but she did not want to marry him. So he decided to kidnap her. Soon after midnight the brave Yilmaz arrived in her garden with a ladder. When he went into her room, he threw a coat over her head and carried her down to the car. While he did this, he spoke words of love softly into the end of the coat that was probably nearest her ear.

They drove away into the night, happiness in their hearts and stars in the sky. But when he opened the coat and held out his lips for a kiss, he saw to his great surprise that it was the girl’s 91-year-old grandmother.

She was glad to hit him as hard as she could.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.