کارآگاه هرکول پوآرو

10 کتاب | 215 فصل

خاتمه

توضیح مختصر

خانواده‌ی بوینتون بعد از پنج سال خیلی خوشحال و خوشبختن.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

خاتمه

از روزنامه‌ی فریاد عصر:

از اعلام مرگ لیدی وستهولم، نماینده‌ی مجلس، بعد از حادثه‌ی وحشتناک احساس تأسف می‌کنیم. در طول سفر به خارج از کشور، لیدی وستهولم در حال تمیز کردن تفنگش بود، که اتفاقی شلیک شد و بلافاصله اون رو کشت. می‌خوایم همدردی عمیقمون رو یه شوهرش، لرد وستهولم، تقدیم کنیم.

پنج سال بعد، سارا بوینتون با شوهرش رایموند در هتل ساوی لندن نشسته بود. کنارشون گینورا که اون شب زودتر، در یک نمایش خیلی موفق بازی کرده بود، و دکتر تئودور جرارد نشسته بودن. نادین و لنوکسِ شاد، اون طرف میز نشسته بودن.

نادین گفت: “خیلی خوبه که با همیم! خوشحالم که اومدیم. و فکر می‌کنم بچه‌هامون به اندازه‌ی کافی بزرگ شدن که بازی عمه‌شون، گینورا رو روی صحنه ببینن. تو فکر نمی‌کنی، لنوکس؟”

درست همون موقع یک مرد خوش پوش با سبیلی با شکوه سر میزشون ایستاد. هرکول پوآرو با خوشحالی بهشون لبخند زد. “پس خانواده‌ی بوینتون رو به راهن؟”

سارا گفت: “بله، به لطف شما. می‌دونستید کارول با جفرسون کاپ ازدواج کرد؟‌ و گینورا- گینورا یه بازیگر عالیه!”

و گینورا با نگاهی جدی در صورتش غیرمنتظرانه گفت: “بیچاره مادر. حالا که همه‌ی ما خیلی خوشحالیم، براش احساس تأسف می‌کنم. چیزی که از زندگی می‌خواست رو به دست نیاورد- حتماً براش سخت بوده…”

متن انگلیسی فصل

Epilogue

From the newspaper the Evening Shout:

We regret to announce the death of Lady Westholme, MP, after a terrible accident. While travelling abroad, Lady Westholme was cleaning her gun, when it accidentally fired and killed her immediately. We would like to offer our deepest sympathy to her husband, Lord Westholme.

Five years later, Sarah Boynton was sitting with her husband Raymond at the Savoy Hotel in London. With them sat Ginevra, who earlier in the evening had been acting in a very successful play, and Dr Theodore Gerard. Nadine, and a happy-looking Lennox, sat across the table.

‘It’s so nice to be together!’ said Nadine. ‘I’m glad we came. And I think our children are old enough to see their Aunt Ginevra acting on stage, don’t you, Lennox?’

Just then a well-dressed man with a superb moustache stopped at their table. Hercule Poirot smiled at them happily. ‘So everything is well with the Boynton family?’

‘Yes, thanks to you,’ said Sarah. ‘Did you know that Carol has married Jefferson Cope? And Ginevra - Ginevra’s a great actress!’

And Ginevra, with a serious look on her beautiful face, said unexpectedly, ‘Poor mother. Now we’re all so happy, I feel sorry for her. She didn’t get what she wanted from life - it must have been hard for her…’

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.