فصل سیزدهم

مجموعه: کارآگاه هرکول پوآرو / کتاب: قرار ملاقات با مرگ / فصل 25

فصل سیزدهم

توضیح مختصر

لنوکس به زنش میگه با مادرش بحث کرده و گفته زنش رو انتخاب میکنه.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

فصل سیزدهم

نادین بوینتون داشت با جفرسون کاپ در طول دامنه کوه سنگی قدم میزد. صورتش رنگ پریده بود.

گفت: “جفرسون،

باید باهات حرف بزنم.”

آقای کاپ گفت: “البته، نادین ولی ناراحت نباش. باید هر کاری که دلت میخواد رو بکنی.”

می‌دونی چی می‌خوام بهت بگم، مگه نه؟

با احساس گفت: “

تو خیلی خوب و مهربونی، جفرسون و من خیلی باهات بد رفتار کردم.”

“نادین، میدونی دوستت دارم، ولی تمام چیزی که برای تو می‌خوام خوشبختیه. وقتی تصمیم گرفتی شوهرت رو ترک کنی با من صادق بودی- نگفتی عاشق منی. ولی من خوشحال بودم- تمام چیزی که میخواستم این بود که ازت مراقبت کنم.”

نادین گفت: “متأسفم خیلی متأسفم جفرسون.”

“ولی به طریقی فکر می‌کردم نظرت رو عوض کنی. و اوضاع حالا فرق کرده- تو و لنوکس میتونید زندگی خودتون رو داشته باشید.”

نادین به آرومی گفت: “بله، حالا نمی‌تونم لنوکس رو ترک کنم. لطفاً منو ببخش.”

آقای کاپ گفت: “چیزی برای بخشش وجود نداره. ما اون بعد از ظهر رو فراموش میکنیم و دوست میمونیم.”

نادین دستش رو به آرومی گذاشت روی بازوش. “جفرسون عزیز، ممنونم. حالا میرم لنوکس رو پیدا کنم.” برگشت و ترکش کرد. آقای کاپ به تنهایی ادامه داد.

لنوکس عمیقاً غرق در افکارش بود، به طوری که تا نادین کنارش روی دامنه کوه‌ی نشست، متوجهش نشد. گفت: “تا حالا نتونسته بودیم با هم حرف بزنیم. ولی لنوکس حالا ترکت نمیکنم.”

“واقعاً می‌خواستی ترکم کنی، نادین؟”

لنوکس جدی گفت:

با سرش تصدیق کرد.

بله

” فکر می‌کردم تنها کاری هست که می‌تونم انجام بدم. امیدوار بودم حسادت کنی و دنبالم بیای.”

“وقتی گفتی با جفرسون کاپ میری، خیلی شوکه شدم!

لنوکس گفت:

چرا وقتی ازم خواستی، باهات نیومدم؟ وقتی بهم گفتی، فهمیدم اگه نخوام تو رو از دست بدم، فقط یک کار برای انجام وجود داره. رفتم و…”

“نگو!”

نادین گفت:

لنوکس نگاهی سریع بهش کرد. “رفتم و با مادر بحث کردم. بهش گفتم تو رو انتخاب می‌کنم.” مکث کرد. “بله، این چیزیه که بهش گفتم.”

متن انگلیسی فصل

Chapter threeteen

Nadine Boynton was walking with Jefferson Cope along the stony hillside. Her face was pale. ‘Jefferson,’ she said. ‘I’ve got to talk to you.’

‘Of course, Nadine - but don’t be upset,’ said Mr Cope. ‘You must do just as you want.’

‘You know what I’m going to say, don’t you?’ she said with emotion. ‘You’re so good and kind, Jefferson, and I’ve treated you so badly.’

‘Nadine, you know I love you, but all I want is for you to be happy. When you decided to leave your husband you were honest with me - you didn’t say you were in love with me. But I was happy - all I wanted was to look after you.’

‘I’m sorry,’ said Nadine, ‘I’m so sorry, Jefferson.’

‘But I somehow thought you’d change your mind. And things are different now - you and Lennox can have a life of your own.’

‘Yes - I can’t leave Lennox now,’ said Nadine quietly. ‘Please forgive me.’

‘There’s nothing to forgive,’ said Mr Cope. ‘We’ll forget about that afternoon and will just be friends.’

Nadine placed a gentle hand on his arm. ‘Dear Jefferson, thank you. I’m going to find Lennox now.’ She turned and left him. Mr Cope went on alone.

Lennox was so deep in thought that he didn’t notice Nadine until she sat down beside him on the hillside. ‘We haven’t been able to talk until now,’ she said. ‘But Lennox, I’m not going to leave you now.’

‘Were you really going to leave me, Nadine?’ Lennox said seriously.

She nodded. ‘Yes. I thought it was the only thing I could do. I hoped you would be jealous and follow me.’

‘I was so shocked when you said you were going away with Jefferson Cope!’ said Lennox. ‘Why didn’t I leave with you when you asked? When you told me I realized that there was only one thing to do if I didn’t want to lose you. I went and -‘

‘Don’t!’ said Nadine.

Lennox gave her a quick look. ‘I went and - argued with mother. I told her that I chose you.’ He paused. ‘Yes, that’s what I said to her.’

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.