پوآرو نامه‌ای بی‌نام از شخصی دریافت کرده که هوش پوآرو رو به چالش کشیده.

در بیست و یکم، یک پیرزن در اندور به قتل رسید و یک راهنمایِ قطارِ ای‌بی‌سی روی پیشخوان مغازه‌اش بود.

پوآرو با چند نفر از کسانی که از خانم آسچر خرید می‌کردن، مصاحبه می‌کنه.

پوآرو نامه‌ی دوم رو از ای‌بی‌سی دریافت می‌کنه که بهش میگه شخصی رو در بکسهیل خواهد کشت. و این کار رو هم میکنه. دختری به اسم بارنارد رو در بکسهیل میکشه.

پوآرو و بازرس‌ها به خونه‌ی دختر مقتول رفتن و فهمیدن دختر با مردهای زیادی بیرون می‌رفت.

نامه‌ی سوم رسید و این بار یک متخصص گلو به قتل رسیده.

پوآرو به همراه اقوام قربانیان یک گروه ویژه تشکیل میده تا برای پیدا کردن قاتل با هم کار کنن.

نامه‌ی چهارم رسید و نوشته بود چهارشنبه‌ی بعد قتلی اتفاق میفته.

پوآرو فهمید که قاتل مردی هست که جوراب‌های ساق بلند می‌فروشه. همه به دوناکاستر رفتن تا قاتل رو پیدا کنن.

پلیس فهمیده ای‌بی‌سی کی هست و خونه‌ای که می‌موند رو پیدا کرده.

پوآرو چند تا سؤال از اعضای گروه ویژه می‌پرسه و بعد با ای‌بی‌سی صحبت می‌کنه.

پوآرو می‌فهمه که کاست بی‌گناه هست و فرانکلین کلارک به خاطر پول برادرش نقشه‌ی قتل‌ها رو ریخته و انجام داده.