فصل پنج

مجموعه: کتاب های متوسط / کتاب: گزارش پلیکان / فصل 5

کتاب های متوسط

42 کتاب | 625 فصل

فصل پنج

توضیح مختصر

ورهوک گزارش داربی رو خوند. گارسیا نامی، با گرنتام تماس گرفت و گفت که اطلاعاتی درمورد قتلها داره.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

فصل پنج

یک نظریه ی دور از ذهن

وِرهوک، شب گذشته همون طور که از قبل می دونست، کلی با کالاهان شراب نوشید.

اون چی گفته بود؟

هیچ رازی رو برملا نکرده بود؟

این توضیح رو به یاد آورد که رابطه بین روزنبرگ و جِنسِن، سیاسی نبوده.

وجه ارتباط اون ها، اونقدر واضح بوده که تا چندین روز، هیچ کس در اف بی ای، متوجهش نشده بود.

اونا به این دلیل کشته شده بودن، که دست قاتل ها به اونها - و نه به قاضی های دیگه- تونسته برسه.

به همین سادگی.

اونها به خوبی قاضی های دیگه، محافظت نمی شدن.

البته این هنوز جوابگوی این سوال نبود که چرا شخصی خواسته که دو نفر از قاضی های دادگاه عالی بمیرن.

به یاد آورد که بیشتر غروب ها رو با صحبت کردن در مورد روزهای دانشجویی شون در واشنگتن می گذروندن؛ همینطور حرف زدن درباره زن ها.

کالاهان یک کپی از گزارش دوست دخترش، بهش داده بود؛ اسمش چی بود؟

داربی؛ درمورد مرگ اون دو قاضی مطلب نوشته بود‌.

کالاهان گفته بود که نظریه جالبیه.

نه داربی نه خودش، اعتقادی بهش نداشتن؛ ولی ارزش خوندن رو داشت.

ورهوک، گزارش رو از کیف دستیش بیرون آورد و شروع کرد به خوندن.

از بیشتر گزارش ها بهتر نوشته شده بود و ورهوک از خوندنش لذت برد.

نظریه ی غیر موجّهی بود، ولی تا به حال کسی بهش فکر نکرده بود.

ارزش بررسی کردن رو داشت.

به اریک ایست نشونش داد.

.

تلفن چهار بار، زنگ خورد، پیغام گیر روشن شد؛ ولی فرد پشتِ خط، هیچ پیامی نگذاشت.

دوباره زنگ خورد و دوباره همون اتفاق افتاد.

سومین بار، گرنتام از رختخواب بیرون اومد و جواب تلفن رو داد.

هنوز هوا تاریک بود.

بله؟

شما گری گرنتام از واشنگتن پست هستید؟

بله خودم هستم.

شما؟

نمی تونم اسمم رو بهتون بگم.

بسیار خب.

چرا تماس گرفتید؟

من مطلب دیروزتون رو در مورد کاخ سفید و دو قاضی احتمالی آینده دادگاه عالی، خوندم.

خوبه.

ولی چرا صبح به این زودی با من تماس گرفتین؟

متاسفم.

من توی تلفن عمومی هستم.

توی مسیر محل کارم هستم.

نمی تونم از منزل یا اداره تماس بگیرم.

چه جور اداره ای؟

من یه وکیلم.

عالیه.

واشنگتن خونه ی نیم میلیون وکیل بوده.

خصوصی یا دولتی؟

ترجیح میدم نگم.

بسیار خب.

بگذریم، چرا تماس گرفتید؟

یه شک و تردید.

من ممکنه چیزی در مورد روزنبرگ و جنسن بدونم‌‌‌‌‌‌……

گرنتام صاف نشست.

دقیقاً چی؟

دارین صحبت هام رو ضبط می کنید؟

نه.

خوبه که ضبط کنم؟

نمی دونم، آقای گرنتام.

ترجیح می دم که ضبطش نکنید.

بسیار خب؟

هر طور که شما مایل باشید.

من گوش میدم.

شما می تونید این تماس رو ردیابی کنید؟

می تونم.

ولی شما که توی تلفن عمومی هستین، مگه چه فرقی میکنه؟

حق با شماست.

من فقط ترسیده م.

می دونید، من فکر می کنم می دونم که کی اونا رو کشته.

حالا دیگه گرنتام ایستاده بود.

این خبر مهمیه.

میتونه من رو به کشتن بده.

فکر می کنید اونا من رو تعقیب می کنن؟

کیا؟

نگران نباشید.

اسمتون رو به من بگید.

می تونید من رو گارسیا صدا بزنید.

این اسم واقعیتون نیست، درسته؟

البته که نیست، ولی این بهترین کاریه که می تونم بکنم‌.

باشه گارسیا، با من حرف بزن.

می دونید، من مطمئن نیستم.

ولی فکر میکنم که توی اداره، به طور اتفاقی چیزی رو دیدم که قرار نبود ببینم.

کپی ای ازش دارید؟

شاید.

می خواید در موردش حرف بزنید یا نه؟

نمی دونم.

اگه من چیزی رو بهتون بگم، شما چه کار می کنید؟

اول سعی می کنیم بفهمیم که اون حرف درسته یا نه.

ما با عجله اسم قاتل های اون دو قاضی دادگاه عالی رو چاپ نمی کنیم؛ باور کنید.

مدت طولانی سکوت کردن.

گارسیا، شما هنوز پشتِ خطید؟

بله.

باید در موردش فکر کنم.

ممکنه بعداً باهاتون تماس بگیرم.

باشه، اگه اینطور مایلید.

ببخشید که بیدارتون کردم.

تلفن قطع شد.

گرنتام هفت تا شماره رو روی تلفنش گرفت، منتظر شد و بعد شیش تا شماره دیگه رو گرفت.

باز صبر کرد و بعد چهار تا شماره دیگه رو گرفت.

صفحه نمایش کوچیک تلفنش یک ردیف شماره رو نشون داد.

اونا رو روی یه تیکه کاغذ یادداشت کرد.

اون تلفن عمومی، توی خیابون پونزدهم بود.

ایست و کی او لوییس، معاون لُویز، با کُل به تنهایی ملاقات کردن، چون رئیس جمهور در واشنگتن نبود.

اونها دو نوع اطلاعات، براش داشتن.

اول اینکه بهش گفتن که دوربین های فرودگاه پاریس، ورود خَمِلِ قاتل رو از دالس - فرودگاه واشنگتن- ثبت کرده ن.

کُل چند لحظه به این موضوع، فکر کرد.

چه اتفاقی می افته اگه خَمِل، توی این قتل ها دست داشته باشه؟

این چه معنی ای میده؟

لوییس جواب داد: معنیش اینه که هیچوقت پیداش نمی کنیم.

نُه تا کشور تو کل دنیا، توی بیست سال گذشته، در پیدا کردنش ناکام مونده ن.

این به این معناست که یک یا چند نفر در اینجا، کلی پول به خَمِل دادن، که این قتل ها رو انجام بده.

خب ما می دونیم، یا فکر می کنیم که خَمِل این قتل ها رو مرتکب شده، ولی این واقعاً کمکی بهمون نمی کنه، می کنه؟

نه، حق با شماست.

بسیار خب.

دیگه چی برام دارید؟

لوییس نگاهی به ایست کرد.

هیچ پیشرفت اساسی ای در گزارش نداریم، جز اینکه،

به جز چی؟

خب، یک نظریه توی بیست و چهار ساعت گذشته به نظرمون رسیده.

یه دانشجوی حقوق در نیواورلئان اون رو به طور خلاصه نوشته.

ما اسمش رو گزارش پلیکان گذاشتیم.

این کُپی شه.

وُیلز ازش خوشش اومد؛ ولی می ترسه که این گزارش، باعث صدمه زدن به رئیس جمهور بشه‌.

چطوری؟

بخونیدش.

متوجه می شید.

این بار گارسیا تو ساعت اداری با گرنتام تماس گرفت.

چیز جدیدی بهش نگفت.

هنوز ترسیده و مُردد بود.

هم نظر شدن که اون فردا دوباره در وقت ناهار، تماس بگیره.

از یه تلفن عمومی، در خیابون پنسیلوانیا زنگ زده بود.

بعد که رئیس جمهور برگشت، کُل، قضیه ی اون گزارش رو بهش گفت.

گفت: نظریه ش دور از ذهنه.

ولی وُیلز، خوشش اومده.

اون احتمالاً بیش از هر کس دیگه ای از این نظریه خوشش اومده، ولی ما تا به حال، بابت این قتل ها، وجهه ش رو خراب کردیم و اونم می خواد انتقام بگیره.

می خواد در مورد این مظنونِ جدید تحقیق کنه.

اگه مطبوعات از این تحقیق باخبر بشن، می تونه برای شما بد بشه.

بهتره برای این مساله یه کاری کنیم.

ما اون مظنون رو می شناسیم؟

بله‌

کُل، چیزی رو که در اون گزارش بود، توضیح داد.

پول زیادی ازش گرفتیم؟

کل گفت: میلیونها دلار، به هر نحوی که شده.

ولی رئیس جمهور ترجیح داده که راه های مختلف ورود پول رو ندونه، مخصوصاً وقتی که کاملاً قانونی نباشن.

متن انگلیسی فصل

CHAPTER FIVE

An Implausible Theory

Verheek had drunk too much the night before with Callahan, as he had known he would.

What had he said?

Had he given away any secrets?

He remembered explaining that the connection between Rosenberg and Jensen was not political.

The connection was so obvious that for several days no one in the FBI had seen it.

They were killed because the killer could get to them.

It was as simple as that.

They weren’t guarded as well as the others.

Of course this still didn’t answer the question why someone wanted two Supreme Court judges dead.

He remembered that they spent most of the evening talking about their student days together in Washington, and about women.

Callahan had given him a copy of the brief his girl-friend - what was her name?

Darby - had written about the death of the two judges.

Callahan had said it was an interesting theory.

She didn’t believe it, nor did he, but it was worth reading.

Verheek pulled the brief out of his briefcase now and started to read it.

It was better written than most briefs, and he enjoyed it.

The theory was implausible, but no one else had thought of it.

It was worth considering.

He would show it to Eric East.

The phone went four times, the answering machine came on, but the caller left no message.

The phone went again, and the same thing happened again.

The third time Grantham climbed out of bed and answered the phone.

It was still dark. ‘Yes?

Is that Gray Grantham, of the Washington Post?

It is.

Who’s calling?

I can’t give you my name.

OK.

Why are you calling?

I saw your story yesterday about the White House and the possible next two Supreme Court judges.

Good.

But why are you calling me so early in the morning?

I’m sorry.

I’m in a pay phone.

I’m on my way to work.

I can’t call from home or the office.

What kind of office?

I’m a lawyer.

Great.

Washington was home to half a million lawyers.

Private or government?

I’d rather not say.

OK.

Anyway, why did you call?

A hesitation.

I may know something about Rosenberg and Jensen.

Grantham sat up straight.

What, exactly?

Are you recording this?

No.

Should I?

I don’t know, Mr Grantham.

I’d prefer it if you didn’t record this.

OK?

Whatever you want.

I’m listening.

Can you trace this call?

I could.

But you’re at a pay phone - what difference would it make?

You’re right.

I’m just frightened.

You see, I think I know who killed them.

Now Grantham was standing.

That’s valuable information.

It could get me killed.

Do you think they’re following me?

Who?

Don’t worry.

Tell me your name.

You can call me Garcia.

That’s not your real name, is it?

Of course not, but it’s the best I can do.

OK, Garcia, talk to me.

I’m not certain, you understand.

But I think I accidentally saw something at the office that I was not supposed to see.

Do you have a copy of it?

Maybe.

Do you want to talk or not?

I don’t know.

What will you do if I tell you something?

First try to find out whether it’s true.

We won’t print the names of the killers of two Supreme Court judges in a hurry, believe me.

There was a very long silence.

Garcia, are you still there?

Yes.

I need to think about this.

I might call you later.

OK, if that’s what you want.

Sorry I woke you up.

The phone went dead.

Grantham pushed seven numbers on his phone, waited, and then pushed six more.

Another wait, and then four more.

The small screen on his phone showed him a row of numbers.

He wrote them down on a piece of paper.

The pay phone was on Fifteenth Street.

East and K O Lewis, Voyles’s second-in-command, met with Coal alone, because the President was out of Washington.

They had two bits of information for him.

First, they told him that cameras at the airport in Paris had recorded the arrival from Dulles of the killer Khamel.

Coal thought about this for a minute.

What if Khamel was involved in the killings?

What does it mean?

It means we’ll never find him,’ Lewis replied.

Nine countries around the world have failed to find him for the last twenty years.

It means that he was paid a lot of money by someone or some people here to do the killings.

So we know or we think that Khamel did the killings, but it doesn’t really help us, does it?

No, you’re right.

OK.

What else have you got for me?

Lewis looked at East.

There’s no real progress to report, except.

Except what?

Well, there’s this theory which has appeared in the last twenty- four hours.

A law student in New Orleans wrote it up as a brief.

We call it the Pelican Brief.

Here’s a copy of it. Voyles liked it, but he was afraid it could hurt the President.

How?

Read it.

You’ll see.

This time Garcia called Grantham during office hours.

He didn’t tell him anything new.

He was still frightened and uncertain.

They agreed that he would call again at lunch-time the next day.

The call came from a pay phone on Pennsylvania Avenue.

Later, when the President returned, Coal told him about the brief.

The theory is implausible,’ he said.

But Voyles likes it.

He probably doesn’t believe the theory any more than anyone else, but we’ve made him look bad over these killings so far and he wants revenge.

He’s going to investigate this new suspect.

If the press get to hear about the investigation, that could be bad for you.

We’d better do something about it.

Is the suspect someone we know?

Yes.

Coal explained what was in the brief.

Did we get a lot of money from him?

Millions, one way or another,’ said Coal.

But the President preferred not to know the various ways in which money came in, especially when they weren’t always perfectly legal.

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.