فصل دو

مجموعه: کتاب های متوسط / کتاب: گزارش پلیکان / فصل 2

کتاب های متوسط

42 کتاب | 625 فصل

فصل دو

توضیح مختصر

رئیس جمهور در مورد قتلها سخنرانی کرد. همه هم رای بودن که دو قاضی جمهوری خواه جانشین این دو میشن.

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

این فصل را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زیبوک» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زیبوک»

فایل صوتی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی فصل

فصل دو

طراحی سیاسی

تلفن ساعت چهار و نیم صبح، رئیس جمهور رو بیدار کرد.

چند لحظه ای به صدای پشت تلفن گوش کرد و بعد از تختش بیرون پرید.

هشت دقیقه بعد، توی دفترش بود.

فلِچر کُل، رئیس دفترش، منتظرش بود.

چه کوفتی شده؟

رئیس جمهور پرسید.

کُل روبروی میز رئیس جمهور قدم میزد.

گفت: خیلی نمی دونیم.

هر دوشون مرده ن.

دو تا مامور پلیس، روزنبرگ رو ساعت یک صبح پیدا کرده ن.

پرستار و نگهبانش هم مرده ن.

هر کدون سه تا گلوله؛ خیلی تمیز، خیلی حرفه ای.

وقتی پلیس ها توی خونه روزنبرگ بودن، شنیدن که پلیس جسد جنسن رو توی کانون همجنسگراها پیدا کرده.

وُیلز به من زنگ زد، منم با شما تماس گرفتم.

اون تا یک دقیقه دیگه میاد اینجا.

رئیس جمهور گفت روزنبرگ مرده.

بله.

بالاخره.

روزنبرگ و دولت جمهوری خواه با هم دوست نبودن.

پیشنهاد می کنم تا دو، سه ساعت دیگه برید روی آنتن تلوزیون و به مردم، در موردش توضیح بدید.

مِیبری همین الان داره روی سخنرانی تون، کار میکنه.

نمی خوایم این موضوع رو پشت گوش بندازیم تا دیر بشه، چون می خوایم اولین کسانی باشیم که در موردش صحبت میکنن.

تا حالا دیگه خبر به مطبوعات رسیده.

من نمی دونستم که اون یه همجنس گراست.

حالا دیگه شکی تو این مساله نیست.

یه بحران تمام عیاره.

ما باعثش نبودیم؛ ما هیچ اشتباهی نکردیم.

مردم شوکه میشن و به شما روی میارن.

و شما محبوب تر از همیشه میشید و سال آینده هم، دوباره برای چهار سال دیگه انتخاب میشد.

عالیه.

میتونم دو تا نیروی جدید توی دادگاه عالی بذارم.

دقیقاً.

بهترین قسمت ماجرا همینه.

اونا آدمای شما میشن و برای همیشه اونجا می مونن.

تا فردا لیست اول از اسامی رو بهتون میدیم.

هیج مظنونی هم وجود داره؟

نه هنوز.

رئیس جمهور لبخند زد.

نیروهای پلیس وُیلز قرار بود از قاضی ها محافظت کنن، درسته؟

خوبه.

ازتون میخوام که اطلاعات رو در اختیار مطبوعات بذارید.

شاید از شر وُیلز هم خلاص شیم.

وقتی وُیلز یک دقیقه بعد رسید، رئیس جمهور و کُل خودشون رو به نگرانی زدن.

وُیلز بهشون گفت که هنوز هیج مظنونی وجود نداره و رئیس جمهور درخواستِ یه لیست تا ساعت پنج عصر کرد.

هم رای بودن که این قتل ها، باید به هم مرتبط باشن.

وُیلز منکر شد که نیروهاش قصور و بی توجهی داشتن.

گفت: روزنبرگ و جنسن به این دلیل مردن، که نمی ذاشتن ما درست و حسابی ازشون محافظت کنیم.

ما از اون هفت نفرِ دیگه محافظت می کنیم و اونا هنوز زنده ن.

رئیس جمهور گفت: الان و نگاهی به کُل کرد.

و تقریباً لبخند زدن.

اونا می تونستن به آسونی وُیلز رو خراب کنن و اون رو توی کارش ناکارآمد جلوه بدن.

وُیلز هم این رو می دونست.

باید مراقب می بود.

رئیس جمهور و به بیان دقیق تر کُل، که به رئیس جمهور میگفت چطوری فکر کنه، سرش رو میخواستن؛ مطبوعات هم که میخواستن زنده زنده بخورنش.

وقتی به دفترش برگشت، دستور یه تحقیق کامل رو در مورد قتل ها داد.

داربی شاو، کمی قبل از سپیده دم بیدار شد.

بعد از پونزده ماه مدرسه حقوق در دانشگاه تِلِین (تولان)، در نیو اورلئان، مغزش بیشتر از شیش ساعت استراحت رو نمی طلبید.

توی اولین دانشگاهش در فونیکسِ آریزونا، که در علومِ محیط زیست، تخصص گرفت، کارش خیلی سخت نبود.

بعد تصمیم گرفت یه وکیل بشه و در دادگاه، از محیط زیست دفاع کنه.

ارزشیابی کردن، کار سخت و بسیار دشوار تری بود.

گرچه عایدی بیشتری هم داشت.

توی تخت غلت زد تا مردی رو که در کنارش خوابیده بود، ببینه.

توماس کالاهان یکی از محبوب ترین استادها در دانشگاه بود.

چهل و پنج ساله بودولی خیلی جوون تر به نظر می رسید.

خیلی شراب می نوشید، جین می پوشید، پورشه سوار میشد، توی محله فرانسوی ها زندگی میکرد و موفق شد که حتا قانون اساسی رو هم جالب جلوه بده.

در رختخواب هم خوب بود.

برای اولین بار در زندگیش برای بیش از چند هفته، با یک زن مونده بود.

اون و داربی، حالا چندین ماه بود، که با هم بودن.

داربی لبخند زد و با خودش فکر کرد که حالا هم کلاسی هاش چی فکر می کنن.

فقط دوست خیلی صمیمیش، از این راز، خبر داشت.

تلوزیون رو روشن کرد و یک هو رئیس جمهور رو دید.

چند لحظه گوش کرد و بعدش توماس رو تکون داد و بیدار کرد.

توماس!

بیدار شو!

اینو گوش بده!

صدای تلوزیون رو بلندتر کرد.

کالاهان نشست و به حالت نیمه خواب، زل زد به تلوزیون.

گرچه می فهمید که رئیس جمهور چی میگه.

روزنبرگ؟

کشته شده؟

کالاهان گفت.

داربی می دونست که روزنبرگ، قهرمان اونه.

داربی گفت: جنسن هم همینطور.

رئیس جمهور سخنرانیش رو تموم کرد و داربی هم تلوزیون رو خاموش کرد.

کالاهان گفت: طبق گفته ی رئیس جمهور هیچ مظنونی وجود نداره.

داربی گفت: میتونم دست کم بیست تا گروه رو اسم ببرم که مرگِ روزنبرگ رو می خواستن؛ میشه از کو-کلوکس-کلان -سازمان پنهانی نژادپرستان سفیدپوست- شروع کرد.

آره، ولی چرا این دو تا قاضی؟

درسته، خیلی از مردم مرگ روزنبرگ رو میخواستن، ولی جنسن دیگه چرا؟

چرا مِک داوِل یا یونت نه؟

اینا هردوشون بیشتر از جنسن آزادی خواه بودن.

داربی بدون اینکه به حرفش اعتقادی داشته باشه گفت: شاید این دو نفر به طور اتفاقی توی یک شب کشته شده ن.

کالاهان گفت: نه من اینطور فکر نمی کنم.

اینا اولین قاضی های دادگاه عالی هستن که تا حالا کشته شده ن؛ اونوقت هر دو توی یک شب؟

باید یه ارتباطی بین این دو تا قتل باشه.

ولی میدونی بدترین چیز چیه؟

اون رئیس جمهور احمق، میتونه جای اون دوتا رو پر کنه.

به این معنیه که هشت تا از نه تا قاضی، جمهوری خواه میشن.

تا ده سال دیگه، نمی تونیم قانون اساسی رو به رسمیت بشناسیم.

افتضاحه.

توماس، شاید برای همینه که اونا کشته شده ن.

کسی یا گروهی، یه دادگاه عالی متفاوت می خواد که با جمهوری خواهان پر شده باشه.

ولی چرا جنسن؟

اون که توسط یه جمهوری خواه منصوب شده.

نمیدونم، ولی باید یه ارتباطی بینشون باشه.

شاید یه سرنخی توی پرونده هایی که دادگاه عالی قراره امسال بررسی کنه، وجود داشته باشه.

کتابخونه این اطلاعات رو داره.

فکر کنم امروز، کمی وقت در اونجا بگذرونم.

متن انگلیسی فصل

CHAPTER TWO

Political Planning

The phone woke the President at 4:30 in the morning.

He listened to the voice for a minute and then jumped out of bed.

Eight minutes later he was in the office.

Fletcher Coal, his chief of staff, was waiting for him.

‘What the hell happened?’ the President asked.

Coal walked up and down in front of the President’s desk.

‘We don’t know much,’ he said.

They’re both dead.

Two FBI men found Rosenberg at one am.

His nurse and guard were also dead.

Three bullets each - very clean, very professional.

While the FBI were at Rosenberg’s house, they heard that the police had found Jensen’s body in a homosexual club.

Voyles called me, and I called you.

He’ll be here in a minute.

Rosenberg is dead, the President said.

Yes.

At last.

Rosenberg and the Republican Government had not been friends.

I suggest you go on TV in two or three hours’ time and tell the country about it all.

Mabry is already working on your speech. We don’t want to leave it until later, because we want to be the first to tell them.

The press already have the news.

I didn’t know he was a homosexual.

There’s no doubt about it now.

This is the perfect crisis.

We didn’t cause it; we didn’t do anything wrong.

The country will be shocked and they’ll turn to you.

You’re going to be more popular than ever, and next year you’ll be elected again for another four years.

It’s great.

And I can get two new men into the Supreme Court.

Exactly.

That’s the best bit.

They’ll be your men, and they’ll be there for ever.

You’ll have a first list of names by tomorrow.

Are there any suspects?

Not yet.

The President smiled.

Voyles’s FBI men were supposed to protect the judges, weren’t they?

Good.

I want you to leak that information to the press.

Maybe we can get rid of Voyles too.

When Voyles arrived a moment later, the President and Coal tried to look worried.

Voyles told them that there were no suspects yet, and the President asked for a list by five o’clock that evening.

They agreed that the killings must be connected.

Voyles denied that his men had been careless.

Rosenberg and Jensen are dead because they refused to let us guard them properly, he said.

We’re guarding the other seven, and they’re still alive.

At the moment,’ the President said, and looked at Coal.

They almost smiled.

They could easily make Voyles look stupid and inefficient over this business.

Voyles knew it too.

He was going to have to be careful.

The President - or rather Coal, who told the President what to think - wanted his head, and the press would eat him alive.

Back in his office, he ordered a full enquiry into the murders.

Darby Shaw woke up a little before dawn.

After fifteen months of law school at Tulane University in New Orleans,her mind refused to rest for more than six hours.

The work had not been so hard at her first university, in Phoenix, Arizona, where she had specialized in environmental science.

Then she decided to become a lawyer and to defend the environment in the courts.

The price was hard work and more hard work.

There were some rewards, however.

She turned over in the bed to look at the man sleeping next to her.

Thomas Callahan was one of the most popular teachers in the university.

He was forty-five years old, but seemed a lot younger.

He drank a lot, wore jeans, drove a Porsche, lived in the French Quarter and managed to make even constitutional law interesting.

He was also good in bed.

And for the first time in his life he had stayed with one woman for more than a few weeks.

Darby and he had been together now for several months.

She smiled and wondered what her fellow students would think.

Only her very best friends knew the secret.

She turned the TV on and suddenly there was the President.

She listened for a minute and then shook Thomas awake.

Thomas!

Wake up!

Listen to this!

She turned the sound up louder.

Callahan sat up and stared at the screen, still half asleep.

He understood what the President was saying, though.

Rosenberg?

Murdered?

he said.

Darby knew that Rosenberg was his hero.

Jensen too, she said.

The President finished his speech and Darby switched the TV off.

No suspects, according to the President, Callahan said.

I can think of at least twenty groups who wanted Rosenberg dead, Darby said, starting with the Ku-Klux-Klan.

Yeah, but why those two judges?

OK, lots of people wanted Rosenberg dead, but why Jensen?

Why not McDowell or Yount?

They’re both more liberal than Jensen.

Maybe they both just got killed on the same night by chance, Darby suggested, believing it.

No, I don’t think so, said Callahan.

These are the first Supreme Court judges ever to be murdered - and then two in one night?

There must be some connection between the murders.

But you know the worst thing?

That fool President will be able to fill their places.

That means that eight out of the nine will be Republicans.

We won’t be able to recognize the Constitution in ten years.

This is awful.

Perhaps that’s why they were killed, Thomas.

Someone or some group wants a different Supreme Court, filled with Republicans.

But why Jensen?

He was appointed by a Republican.

I don’t know, but there must be some connection.

Maybe there’s a clue in the cases the Supreme Court was due to hear this year.

The library will have that information.

I think I’ll spend some time on this today.

مشارکت کنندگان در این صفحه

مترجمین این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.